×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

خوش اومدي

لبیک های دروغین

حسین فریاد می زند: "هل من ناصر ینصرنی؟"
و من درحالی که نمازم قضا شده است می گویم:
لبیک یاحسین! لبیک
حسین نگاه می کند لبخندی می زند و به سمت دشمن تاخت می کند
و من باز می گویم
لبیک یاحسین!لبیک
حسین شمشیر می خورد من سر مادرم داد می زنم و می گویم
لبیک یا حسین!لبیک
حسین سنگ می خورد، من در مجلس غیبت می گویم
لبیک یا حسین! لبیک
حسین از اسب به زمین می افتد عرش به لرزه در می آید و من در پس نگاه های حرامم فریاد میزنم
لبیک یا حسین ! لبیک... حسین رمق ندارد باز فریاد میزند: هل من ناصر ینصرنی؟
من محتاطانه دروغ میگویم و باز فریاد می زنم:
لبیک یا حسین لبیک
حسین سینه اش سنگین شده است، کسی روی سینه است، حسین به من نگاه می کند می گوید: تنهایم یاریم کن
من گناه می کنم و باز فریاد می زنم: لبیک
خورشید غروب کرده است
من لبخندی می زنم و می گویم
اللهم عجل لولیک الفرج
به چشمان مهدی خیره می شوم و می گویم
"دوستت دارم تنهایت نمی گذارم"
مهدی به محراب می رود و برای گناهان من طلب مغفرت می کند.
مهدی تنهاست...حسین تنهاست
من این را میدانم اما 


یکشنبه 11 آبان 1393 - 2:36:36 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم